کد مطلب:313443 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:225

ساقی کوثر، پدرت مرتضی است


ای حرمت قبله ی حاجات ما

یاد تو تسبیح و مناجات ما



تاج شهیدان همه عالمی

دست علی ماه بنی هاشمی



ماه كجا روی دل آرای تو

سرو كجا قامت رعنای تو



ماه و درخشنده تر از آفتاب

مشرق تو جان و تن بوتراب



همقدم قافله سالار عشق

ساقی عشاق و علمدار عشق



سرور و سالار سپاه حسین

داده سر و دست به راه حسین



عم امام و اخ و ابن امام

حضرت عباس علیه السلام



ای علم كفر نگون ساخته

پرچم اسلام برافراخته



مكتب تو مكتب عشق و وفاست

درس الفبای تو صدق و صفاست



مكتب جانبازی و سربازی است

بی سری آنگاه سرافرازی است



شمع شده آب شده سوخته

روح ادب را ادب آموخته



آب فرات از ادب توست مات!

موج زند اشك به چشم فرات!





[ صفحه 206]





یاد حسین و لب عطشان او

و آن لب خشكیده ی طفلان او



تشنه برون آمدی از موج آب

ای جگر آب برایت كباب!



ساقی كوثر، پدرت مرتضی است

كار تو سقایی كرب و بلاست



مشك پر از آب حیاتت به دوش

طفل حقیقت ز كفت آبنوش



درگه والای تو در نشأتین

هست در رحمت و باب حسین



هر كه به دردی، به غمی شد دچار

گوید اگر یكصد و سی و سه بار



ای علم افراخته در عالمین

اكشف یا كاشف كرب الحسین



از كرم و لطف جوابش دهی

تشنه اگر آمده آبش دهی



چون نهم ماه محرم رسید

كار بدانجا كه نباید كشید



از عقب خیمه ی صدر جهان

شاه فلك جاه ملك پاسبان



شمر به آواز تو را زد صدا

گفت كجایند بنو اختنا؟



تا برهانند ز هنگامه ات

داد نشان خط امان نامه ات



رنگ پرید از رخ زیبای تو

لرزه بیفتاد بر اعضای تو



من به امان باشم و، جان جهان

از دم شمشیر و سنان بی امان؟!



دست تو نگرفت امان نامه را

تا كه شد از پیكر پاكت جدا



مزد تو زین سوختن و ساختن

دست سپر كردن و سر باختن،



دست تو شد دست شه لافتی

خط تو شد خط امان خدا



چهار امامی كه تو را دیده اند

دست علم گیر تو بوسیده اند



طفل بدی، مادر والا گهر

بردت تا ساحت قدس پدر



چشم خداوند چو دست تو دید

بوسه زد و اشك ز چشمش چكید



با لب آغشته به زهر جفا

بوسه به دست تو زده مجتبی



دید چو در كرب و بلا شاه دین

دست تو افتاده به روی زمین



خم شد و بگذاشت سر دیده اش

بوسه بزد با لب خشكیده اش



حضرت سجاد هم آن دست پاك

بوسه زد و كرد نهان زیر خاك



مطلع شعبان همایون اثر

بر ادب توست دلیلی دگر



سوم این ماه، چون نور امید

شعشعه ی صبح حسینی دمید





[ صفحه 207]





چارم این مه كه پر از عطر و بوست

نوبت میلاد علمدار اوست



شد به هم آمیخته از مشرقین

نور ابوالفضل و شعاع حسین



ای به فدای سر و جان و تنت

وین ادب آمدن و رفتنت



وقت ولادت قدمی پشت سر

وقت شهادت قدمی پیشتر!



مدح تو این بس كه شه ملك جان

شاه شهیدان و امام زمان



گفت به تو گوهر والانژاد

جان برادر به فدای تو باد!



شه چو به قربان برادر رود

كیست (ریاضی) كه فدایت شود؟!